خاطره ها

خاطره ی خنده دار از لباس و آرایش شب عروسیم

خاطره ی خنده دار از لباس و آرایش شب عروسیم

ماواسه خرید عروس که رفتیم پدرشوهرم یه مقدار خیلی خیلی کم به شوهرم پول داد گفت برین خرید بااون پول…
خاطره ی خنده دار از جورابای بد بوی شوهرامون

خاطره ی خنده دار از جورابای بد بوی شوهرامون

یبار با دوتا خانواده از دوستای شوهرم رفته بودیم مشهد همگی آماده شدیم و پییییش به سوی حرم از بس…
خاطره خانه ی بدون دستشویی و سه تا بچه

خاطره خانه ی بدون دستشویی و سه تا بچه

سلام ۱۶ سالم بود وهمسرم ۲۲ سال ازدواج کردیم ، وبه پدرم قول دادم درسمو ادامه بدم ،ومدرسه میرفتم که…
خاطره ی خنده دار داماد یک خانواده

خاطره ی خنده دار داماد یک خانواده

این قضیه که میخام تعریف کنم مربوط به۳۰سال پیشه. فامیل ما عاشق شامی کبابه یعنی شامی کباب ببینه هوش از…
مصاحبه-با-مهدی-مزرعه---مدیر-کافه-اندیشه